دبیرستان دکتر عارف یزد



متن‌های تعلیمی، با هدف آموزش و اندرز، نوشته شده‌اند، از این رو، خواننده باید آهنگ و لحن متناسب با فضای تعلیمی را رعایت کند. در لحن تعلیمی، خواننده با حفظ روحیهٔ نیک اندیشی و خیرخواهی، نرمی و ملایمت در گفتار را به کار می‌گیرد. حفظ آرامش و نرم گفتاری، بر تأثیر کلام اندرزی می‌افزاید، البته گاهی اندرز و تعلیم با زنهار و پرهیز، همراه است و نباید آن را با لحن دستوری و فرمان، یکی دانست.

نوجوانی، تولّد دوبارۀ انسان است. در این مرحلۀ پر تب وتاب، نوجوان، افزون بر رابطه باخود، نیازمند رابطه‌ای دیگر نیز هست؛ نیازمند دو چشم دیگر که نوجوان را ببیند و به او بگوید: کیست و چگونه است؛ از همین جاست که دوستی و پیوند با دیگران آغاز می‌شود. این ارتباط، وابسته به نیاز درونی است که به نوجوان کمک می‌کند تا به خود شناسی برسد. دیگران، زبان نقد او و پنجره‌هایی هستند که در برابر دیدگان پرسشگر وی، گشوده شده‌اند.
دوستان واقعی، راه نیک بختی را به ما نشان می‌دهند و همراهان خوبی برای شکوفایی بهتر هستند. آنها مثل آیینه، همان قدر که خوبی‌ها را پیش چشم می‌آورند، عیب‌ها را هم به ما می‌نمایانند و مهم‌تر آنکه این همه را بی‌صدا و بی هیاهو، باز می‌گویند. رسم دوستی، شکستن آیینه نیست؛ درست آن است که فرصت باز اندیشی و خود شکوفایی را پدید آوریم و گامی به سوی فراتر رفتن برداریم.

آینه، چون نقش تو بنمود راست خود شکن آیینه شکستن خطاست

اگر آینه عیب و نقصهایت را به تو نشان داد، آن را نشکن، بلکه عیب و نقصهایت را برطرف کن، زیرا از بین بردن و شکستن آیینه اشتباهی بزرگ است.

نظامی گنجه‌ای

 

کار وشایستگی

جوانی، گهِ کار و شایستگی است گهِ خود پسندی و پندار نیست

جوانی دوره کار، تلاش، کوشش و نشان دادن شایستگی‌هاست. دوره‌ای است که خیال‌های خام و خود پسندی و غرور در آن راه ندارد.

چو بفروختی، از که خواهی خرید؟ متاع جوانی به بازار نیست

وقتی که جوانی را آسان از دست بدهی، دیگر نمی‌توانی آن را به دست آوری، چون جوانی، مانند کالا نیست که در بازار خرید و فروش شود و تو آن را بخری.(قدر جوانی را بدان)

غنیمت شِمُر، جز حقیقت مجوی که باری است فرصت، دگر بار نیست

قدر و ارزش جوانی را بدان و در این دوره به دنبال کشف حق و حقیقت و درک آن باش، اگر جوانی بگذرد، فرصت درک حقیقت را نیز از دست می‌دهی و فرصت دوباره‌ای نخواهی داشت.

مپیچ از رهِ راست، بر راه کج چو در هست، حاجت به دیوار نیست

از راه راست به راه کج منحرف نشو و تلاش کن که همیشه در راه راست قدم برداری، وقتی که راه راست وجود دارد، نیازی به راه کج نیست. خانه‌ای که در دارد، نیازی نیست که از بالای دیوار وارد خانه شویم.

زِ آزادگان، بردباری و سعی بیاموز، آموختن عار نیست

از انسان‌های آزاده، شکیبایی و بردباری و سعی و تلاش را یاد بگیر، زیرا آموختن، عیب و ننگ نیست.

به چشم بصیرت به خود دَر نگر تو را تا در آیینه، زنگار نیست

با آگاهی از خود، به خودت نگاه کن. ارزش‌های ذاتی خودت را کشف کن، قبل از اینکه پیر شوی و فرصت جوانی‌ات را از دست بدهی و قلب پاک و بی آلایشت آلوده به زنگار شود و نتوانی حقایق را ببینی.

همی دانه و خوشه، خروار شد  ز آغاز، هر خوشه خروار نیست

دانه‌ها به خوشه و خوشه‌ها به خروار تبدیل می‌شوند و در ابتدا هیچ خوشه‌ای خروار نبوده است. تو نیز سعی و تلاش کن و مرحله به مرحله به دانش و ارزش‌های خود اضافه کن، چون دانش و صفات خوب در انسان یک باره به دست نمی‌آید، بلکه با تلاش و کوشش و به مرور زمان اضافه می‌شود.

همه کار ایام، درس است و پند دریغا که شاگرد هشیار نیست

تمام اتفاقات روزگار، همچون درسی برای همۀ انسان‌هاست، اما دریغ و افسوس، انسان‌هایی که همچون دانش آموزان کلاس این روزگار هستند، هوشیار و آگاه نیستند و از اتفاقات زمانه درس نمی‌گیرند.

پروین اعتصامی


خود ارزیابی (صفحهٔ 27 کتاب درسی)

1- نویسنده به چه نوع ارتباط‌هایی در دوران نوجوانی اشاره کرده است؟ نوجوان، افزون بر رابطه با خود، نیازمند رابطه‌ای دیگر نیز هست، رابطه‌ای به نام دوستی و پیوند، رابطه‌ای که وابسته به نیاز درونی است، نیازی که به نوجوان کمک می‌کند تا به خود شناسی برسد.
2- ویژگی‌های مشترک آیینه و دوست را بیان کنید. هر دو واقعیت‌هایی شخصی را نشان می‌دهند، راستگو هستند، اندازه و حد خود را نگه می‌دارند، نه زیاده گویی می‌کنند نه کم گویی، به دنبال برجسته کردن نکات مثبت جهت تقویت و نشان دادن نکات منفی جهت برطرف کردن هستند.
3- به نظر شما چه ارتباطی میان دو بخش نثر و شعر درس وجود دارد؟ نثر این درس به زبان ساده، ارتباط و راه‌های ارتباط با دیگران را بیان می‌کند. همچنین انسان را به خود شناسی دعوت می‌کند و زبان نقد و تفکر نقادانه را مطرح می‌کند، زیرا انسان‌ها با نقد شدن، نقص‌های خود را برطرف می‌کنند و شعر درس نیز همین ویژگی‌ها را با زبانی دیگر بیان می‌کند. این شعر انسان را به خودشناسی و قدر جوانی را دانستن دعوت می‌کند و می‌گوید، دوستان مانند آینه هستند و ما باید قدر این دوره از زندگی را بدانیم.

نکتۀ ادبی

به بیت زیر، توجّه کنید:

چو بفروختی، از که خواهی خرید؟ متاع جوانی به بازار نیست

گاهی برای تأکید بر سخن و گاهی برای رد یا نفی آن، پرسشی را مطرح می‌کنیم. همان گونه که می‌بینید در مصراع اوّل بیت بالا، پرسشی مطرح شده است. مقصود گوینده آن نیست که جوانی را از چه کسی خواهی خرید؛ شاعر خود از این موضوع آگاه است. قصد او تأکید بر اِنکار این موضوع است که دورهٔ جوانی، قابل خرید و فروش نیست؛ چنانچه از این دوره به خوبی بهره نگیری، به هیچ روی، نمی‌توانی آن را جبران کنی؛ یا اگر شخصی به دیگری بگوید: من کی این حرف را زدم»، منظور او این است که من این حرف را نزده‌ام. به این گونه پرسش‌ها پرسش اِنکاری» می‌گویند.


گفت‌وگو (صفحهٔ 27 کتاب درسی)

۱- درباره مفهوم جمله المؤمنُ مِرآهُ المؤمن» و ارتباط آن با درس بحث و گفت‌وگو کنید.
معنی جمله: مؤمن آینه مؤمن است». آیینه وظیفه‌ای دارد. وظیفه آن صداقت و راست گویی و انعکاس واقعیت‌ها است. آیینه بدون این که به کس دیگری سرما را انتقال دهد. بدون اینکه که آبروی کسی را از بین ببرد و بدون این که عیب‌ها و اطلاعات دیگران را در اختیار ما قرار دهد با ما برخورد می‌کند. انسان‌ها نیز می‌توانند مانند آینه باشند. عیب و نقص یکدیگر را بدون داد و فریاد و نیز همان گونه که هست به همدیگر بگویند. مواظب رازهای هم دیگر باشند، مواظب آبروی انسان‌های دیگر باشند و.
۲- بیت زیر، کدام ضرب المَثَل را به یاد می‌آورد؟ درباره ارتباط آنها، توضیح دهید.

همی دانه و خوشه، خروار شد  ز آغاز، هر خوشه خروار نیست

اندک اندک جمع گردد، وانگهی دریا شود.
هم ضرب المثل و هم شعر افزایش منطقی را یادآور می‌شوند و گسترش تدریجی با تلاش و کوشش را متذکر می‌شوند.

واژه شناسی

در نوشتن واژگانی مانند پائیز، آئینه، کجائید و به جای همزه، بهتر است از حرف ی» بهره گیریم. مانند : پاییز، آیینه و.

به چشم بصیرت به خود دَر نگر تو را تا در آیینه، زنگار نیست


نوشتن (صفحهٔ 28 کتاب درسی)

۱- در میان کلمه‌های زیر، هم خانواده کدام واژه‌ها در متن درس به کار رفته است؟ آنها را بیابید و بنویسید:
غنی = غنیمت
حجّت = *
یوم = ایام
مغتنم = غنیمت
مبصر = بصیرت
احتیاج = محتاج
صبور = *
دوام = *
مساعی = سعی
سعید = *
2- در بیت زیر کنایه‌ها را مشخّص کنید و معنی آنها را بنویسید.

مپیچ از رهِ راست، بر راه کج چو در هست، حاجت به دیوار نیست

از راه راست پیچیدن، کنایه از منحرف شدن.
به راه کج رفتن، کنایه از راه نادرست و کار اشتباه انجام دادن.
۳- با ذکر دلیل، گونه های پرسش زیر را مشخص کنید .

که تواند که دهد میوهٔ الوان از چوب؟ یا که داند که بر آرد گل صد برگ از خار؟

مصراع اول: پرسش انکاری، مصراع دوم: پرسش انکاری
شاعر تاکید بر سوال دارد یعنی به جز خدا چه کسی توانایی دارد تا از چوب خشک میوه‌های رنگارنگ خلق کند. در مصرع دوم هم شاعر بر نکته‌ای دیگر تاکید می‌کند و می‌گوید به جز خدا کسی توانایی خلق گل‌های رنگارنگ را از بین خارها ندارد.

خار بر پشت زنی زین سان گام عزّتت چیست؟ عزیزیت کدام؟

پرسش معمولی: قهرمانان داستان از هم دیگر پرسشی می‌پرسند که نیاز به پاسخ دارد.

هر شب که روی به جامهٔ خواب کن نیک تأمل اندر این باب

کان روز، به علم تو چه افزود؟ وز کردهٔ خود، چه برده‌ای سود؟

مصراع اول: پرسش معمولی، مصراع دوم: پرسش معمولی چون سوال‌ها برای پاسخ دادن پرسیده شده‌اند.
 

حکایت

باغبان نیک اندیش

روزی خسروی به تماشای صحرا بیرون رفت. باغبانی پیر و سالخورده را دید که سرگرم کاشتن نهال درخت بود. خسروگفت: ای پیرمرد، در موسم کهنسالی و فرتوتی، کار ایّام جوانی پیشه کرده‌ای. وقت آن است که دست از این میل و آرزو برداری و درخت اعمالِ نیک دربهشت بنشانی، چه جای این حرص و هوسِ باطل است؟ درختی که تو امروز نشانی، میوهٔ آن کجا توانی خورد؟» باغبان پیر و پاک دل گفت: دیگران نشاندند، ما خوردیم، اکنون ما بنشانیم تا دیگران خورند.»

مرزبان نامه، سعدالدّین وَراوینی،(بازنویسی)


این درس به توصیف زیبایی‌های طبیعت می‌پردازد. توصیف یعنی وصف نمودن و جزئیات و ویژگی‌های یک پدیده را بازگو کردن. در وصف پدیده‌ها، توجّه به عنصر تخیل مانند تشبیه و تشخیص و. اهمّیت بسزایی دارد. در خواندن این گونه متن‌ها، از لحن توصیفی و آهنگی آرام و لطیف، بهره می‌گیریم. همچنین دقّت در مفهوم جمله‌ها در نوع بیان آهنگ کلام، مؤثّر است. لحن توصیفی با هدف شرح و توصیف خصوصیّات و ویژگی‌های پدیده‌ها به کار گرفته می‌شود.

بدان که هر چه در وجود است، همه صُنع خدای تعالی است. (آگاه باش که هرچه آفریده شده و به وجود آمده، آفریده خدای بلند مرتبه است.) آسمان و آفتاب و ماه و ستارگان و زمین و آنچه بر وی است (هر چیزی که بر روی زمین است.)، چون کوه‌ها وبیابان‌ها ونحرها و آنچه در کوه‌هاست، از جواهر ومعادن و آنچه بر روی زمین است، ازانواع نباتات و آنچه در برّ و بحر است، از انواع حیوانات و آنچه میان آسمان و زمین است، چون میغ و باران و برف و تگرگ و رعد و برق و قوس قزح وعلاماتی که در هوا پدید آید، همه عجایب صنع حق تعالی است (اتفافاتی که در آسمان رخ می‌دهد، (پدیده‌های طبیعی همچون توفان و.) همه از شگفتی‌های آفرینش خداوند بلند مرتبه است.) که تورا فرموده است تا در آن نظر کنی. پس اندر این آیات، تفکر کن. (که به تو فرمان داده تا در آنها بنگری. (تفکر کنی.))
در زمین، نگاه کن که چگونه بساط تو ساخته است (به زمین نگاه کن و در آن بیندیش که چگونه آن را زیر پای تو گسترده است.) و جوانب وی فراخ گسترانیده (اطراف آن را گسترده ساخته است.) و از زیر سنگ‌های سخت، آب‌های لطیف روان کرده، تا بر روی زمین می‌رود و به تدریج بیرون می‌آید.
در وقت بهار بنگر و تفکر کن که زمین چگونه زنده شود و چون دیبای هفت رنگ گردد (مانند پارچه ابریشمین (از گل‌های فراوان) رنگارنگ می‌شود.)، بلکه هزار رنگ شود.
نگاه کن مرغان هوا و ات زمین را هر یکی بر شکلی دیگر و بر صورتی دیگر و همه از یکدگر نیکوتر (یکی از دیگری زیباتر و بهتر)؛ هریکی را آنچه به کار باید، داد (به هر کدام، هر چیز که لازم داشت، عنایت فرمود.) و هر یکی را بیاموخته که غذای خویش چون به دست آورد و بچّه را چون نگه دارد تا بزرگ شود و آشیان خویش چون کند. (به هر کدام یاد داده که غذای خود را چگونه به دست آورد و بچه را چگونه نگهداری کند تا بزرگ شود و لانه خود را چگونه بسازد.) در مورچه نگاه کن که به وقت خویش غذا چون جمع کند.
اگر در خانه‌ای شوی که به نقش و گچ، کنده کرده باشند، روزگاری دراز، صفت آن گویی و تعجب کنی (اگر وارد خانه‌ ای شوی که گچ کاری شده باشد و نقش‌های زیبا بر آن باشد. مدت زمان درازی از آن تعریف می‌کنی و به حیرت می‌افتی.) و همیشه در خانۀ خدایی، هیچ تعجب نکنی! و این عالم، خانۀ خداست و فرش وی، زمین است و لکن سقفی بی‌ستون و این، عجب‌تر است و و چراغ وی ماه است و شعلۀ وی آفتاب و قندیل‌های وی ستارگان و تو از عجایب این، غافل؛ که خانه بس بزرگ است و چشم تو بس مختصر و در وی نمی‌گنجد. (ولی سقف آن (آسمان) ستونی ندارد و این شگفت انگیز تر است و چراغ این خانه ماه است و نور و روشنایی آن از خورشید و چراغ آویزهای آن ستارگان هستند و تو از این شگفتی‌ها که در این خانه است بی‌خبر هستی؛ زیرا خانه بسیار بزرگ است و چشم تو کوچک و محدود بین است و قدرت دیدن این همه زیبایی را ندارد.)
و مثل تو چون مورچه‌ای است که در قصر ملکی سوراخی دارد؛ جز غذای خویش و یاران خویش چیزی نمی‌بیند و از جمال صورت قصر وبسیاری غلامان وسریر ملک وی، هیچ خبر ندارد. (از زیبایی ظاهری کاخ و زیادی خدمتکاران و تخت پادشاهی آن آگاهی ندارد.)
اگر خواهی به درجۀ مورچه قناعت کنی، می‌باش و اگر نه، راهت داده‌اند تا در بستان معرفت حق تعالی، تماشا کنی و بیرون آیی؛ چشم باز کن تا عجایب بینی که مدهوش و متحیر شوی.
اگر می‌خواهی همچون مورچه به زندگی بسیار محقر و کوچک بسنده کنی، پس همین گونه که زندگی می‌کنی ادامه بده و در غیر این صورت، تو را در باغ شناخت خداوند راه داده‌ اند تا نگاه کنی. چشم دل را بگشا تا شگفتی‌های آن را ببنی و پس از آن سرگشته و حیران شوی.

(کیمیای سعادت،امام محمّد غزّالی)

 

خود ارزیابی (صفحهٔ 20 کتاب درسی)

 

1- کدام بخش درس، به روز رستاخیز، اشاره دارد؟ در وقت بهار بنگر و تفکر کن که زمین چگونه زنده شود و چون دیبای هفت رنگ گردد، بلکه هزار رنگ شود.
2- عبارت هر یکی را آنچه به کار باید، داد» را توضیح دهید. خداوند طبق عدل و داد، هر چیزی را که مورد نیاز آفریده‌هایش هست، در اختیارشان قرار داده تا بتوانند زندگی کنند. هیچ یک از آفریده‌های خدا بدون حکمت، بدون برنامه و بی‌هدف خلق نشده‌اند. خدای بزرگ همه آفریده‌ها را با برنامه و هدفمند خلق کرده است.
3- بند … و مَثَل تو چون مورچه‌ای …» چه ارتباطی با درک شگفتی‌های آفرینش دارد؟ اگر انسان بخواهد آفریده‌های هستی را درک کند همۀ هستی را به عنوان یک نظام کلی می‌بیند. در این نظام کل، نظام‌های کوچکتری نیز وجود دارد که در ارتباط با نظام کل هستند. نظام‌های کوچک از زاویۀ دید انسان‌ها تعریف می‌شود یعنی چیزی را که ما از نگاه خودمان به اطراف داریم. پس اگر بخواهیم کل هستی و نظام کل را درک کنیم باید معرفت و شناختمان را از خالق هستی بیشتر کنیم.

نکتۀ زبانی

وابسته‌های گروه اسمی 1

در پایهٔ هشتم خواندیم که اسم به عنوان هستۀ گروه، وابسته‌هایی دارد. این نوع از وابسته‌ها اگر پیش از اسم آورده شوند و مفاهیمی چون اشاره ، شمارش، پرسش، تعجّب و. را بیان کنند به آنها وابسته‌های پیشین» می گویند و اگر پس از اسم به کار روند و ویژگی‌های اسم را بازگو کنند، آنها را وابسته پسین» می‌نامند. مانند:

هسته و وابسته‌های پیشین و پسین

مانند:

مثال‌هایی برای وابسته پیشین و پسین

گفت‌وگو (صفحهٔ 21 کتاب درسی)

 

1- دربارهٔ زیبایی‌های آفرینش که در کتاب‌های دیگر به ویژه قرآن کریم خوانده یا شنیده‌اید، گفت‌وگوکنید. در مورد زنبور عسل، عنکبوت و. می‌توانید تحقیق کنید.
2 - دربارهٔ جملهٔ همیشه در خانهٔ خدایی، هیچ تعجّب نکنی!» گفت‌وگو کنید. انسان در دنیایی زندگی می‌کند که پر از شگفتی‌ آفرینش است. امام محمد غزالی مثالی آورده است: اگر ما وارد ساختمان پر نقش و نگاری شویم، حیرت زده می‌شویم و تعجب می‌کنیم چگونه است که در خانه خدای بزرگ زندگی می‌کنیم و تعجب نمی‌کنیم و حیرت زده نمی‌شویم.

نوشتن (صفحهٔ 21 کتاب درسی)

 

1- مترادف واژه‌های زیر را از متن درس بیابید و بنویسید.
سرگشته = حیران
رنگین کمان = قوس قزح
آفرینش = صنع
تخت = سریر
ابر = میغ
فرش = بساط
شناخت = معرفت
2- درعبارت‌های زیر، هسته و نوع وابسته‌ها را مشخّص کنید.
الف) سنگ (هسته) سخت (وابسته پسین - صفت بیانی) و آب (هسته) لطیف (وابسته پسین - صفت بیانی)
ب) این (وابسته پیشین - صفت اشاره)  همه (وابسته پیشین - صفت مبهم) آیات (هسته)
ج) چه (وابسته پیشین - صفت تعجبی) خلقت (هسته) شگفت انگیزی! (وابسته پسین -  صفت بیانی)
د) کدام (وابسته پیشین - صفت پرسشی) مستمع (هسته) آگاه است؟
3- پیام متن زیر را بنویسید.
این عالَم، خانۀ خداست؛ چراغ وی ماه است و شعلۀ وی آفتاب و تو از عجایب این، غافل؛ که خانه بس بزرگ است و چشم تو بس مختصر» شناخت خدا و تلاش برای شناخت از طریق دیدن آفریده‌های خدا


بامـــدادی که تفــاوت نــکند لیل و نهار   خوش بَود دامنِ صـــحرا و تمـاشای بهار

در صبح زود اوّل بهار که طول شب و روز آن یکسان است، رفتن به صحرا و تماشای گل های زیبای بهاری، لذّت بخش است.
لغت: بامداد : صبح زود / لیل : شب / نهار : روز
آرایه‌ها: لیل و نهار : تضاد / بهار و نهار : جناس

آفریـنش همه تنبــهِ خـــداوندِ دل است   دل ندارد که ندارد به خـــداوند اِقــــرار

تمام پدیده های آفرینش برای آگاه کردن انسان های عارف است و اگر کسی وجود خدا را انکار کند و به خدا ایمان نیاورد، ذوق و احساسی ندارد.
لغت: آفرینش :  آفریده های جهان / تنبیه : هوشیار کردن / خداوند دل : صاحب دل ( انسان عارف ) / دل در مصراع دوم : احساس و عاطفه / اقرار : اعتراف
آرایه ها: واج آرایی د » / که و به : جناس / دل : مجازاً احساس و عاطفه
نکته دستوری: آفرینش : مشتق / که در مصراع دوم به معنی کسی که، ضمیر مبهم است / همه : بدل

این همه نقشِ عـجب، بر در و دیوار وجود   هر که فکرت نکند، نقش بُوَد بر دیـــــوار

هر کسی که با این همه نقش ها و پدیده های شگفت انگیز هستی به آفریننده‌ی آنها نیندیشد، همانند عکس و تصویر روی دیوار، بی احساس و بی روح است.
لغت: عجب : عجیب / وجود : هستی / فکرت : فکر و اندیشه
آرایه ها: در و دیوار : مراعات نظیر / دیوار وجود : اضافه تشبیهی / بر و در : جناس

کوه و دریا و درخــتان، همه در تسبیح‌اند   نه همه مستمعی، فهم کند این اَســــــرار

همۀ موجودات هستی در حال نیایش خداوند هستند، امّا هر شنونده ای این راز را درک نمی کند.
لغت: تسبیح : نیاش کردن، خدا را به پاکی یاد کردن / مستمع : شنونده
آرایه ها: کوه و دریا و درختان : مراعات نظیر / بیت تلمیح دارد به آیه 44 سوره اسراء

خبرت هست که مــرغان سحر می‌گویند:   آخر اِی خفته، سَر از خوابِ جهالت، بردار؟

آیا خبر داری که پرندگان سحری به هنگام صبح می‌گویند : ای انسان غافل، از بی خبری و نادانی، رها شو.
لغت: مرغان : پرندگان / خفته : غافل و بی خبر / جهالت : نادانی
آرایه ها: خواب، سحر و خفته : مراعات نظیر / سر و سحر : جناس / خواب جهالت : اضافه تشبیهی / سر از خواب برداشتن : کنایه از آگاهی و بیداری
نکته‌ی دستوری:  ت » در خبر، نهاد است / خفته : صفت جانشین اسم : ای انسان خفته .

تا کِی آخر چو بنفشه، سَر غفلت در پیش؟   حیف باشد که تو در خوابی و نرگس، بیدار

تا کی می خواهی مانند گل بنفشه در غفلت و نادانی به سر ببری. حیف است که تو بی خبر و غافل باشی و گل نرگس بیدار و آگاه باشد.
لغت: حیف : افسوس، دریغ
آرایه ها: بنفشه و نرگس : مراعات نظیر / چو بنفشه : تشبیه / در و سر : جناس / بنفشه در این بیت نماد غفلت و سر افکندگی / نرگس، نماد بینایی و آگاهی است / سر غفلت در پیش گرفتن : کنایه
نکته دستوری: حیف» نقش مسند دارد. / ی » در خوابی، به معنی هستی » فعل سنادی است.

 که تواند که دهــد میــوۀ اَلوان از چوب؟   یا که داند که بر آرد گل صد برگ از خار؟

تنها خداوند بزرگ است که می تواند از چوب درخت، میوه های رنگارنگ و از خار، گل های سرخ زیبا، پدید آورد.
لغت: الوان : جمع لون، رنگ ها / گل صد برگ : نوعی گل سرخ با گل برگ های پُر پَر.
آرایه ها: چوب : مجازاً درخت / گل و خار : تضاد
نکته دستوری: هر دو مصراع، استفهام انکار است . / صد برگ : صفت مرکّب

عقل حیران شود از خوشـــۀ زریـن عِنَب   فهم، عـاجز شـــود از حقۀ یاقــــوت انار

عقل از زیبایی خوشه طلایی انگور، متحیّر و فهم از درک زیبایی و ظرافت دانه های انار که مانند یاقوتی سرخ و ارزشمند، می درخشد، ناتوان است.
لغت: حیران: سرگردان / عنب: انگور / حقّه: ظرفی کوچک، که در آن جواهی نگه داری شود. / یاقوت: سنگی قیمتی به رنگ های سرخ، زرد و کبود
آرایه‌ها: حیران شدن عقل و عاجز بودن فهم: تشخیص / عنب و انار: مراعات نظیر / حقّه ی یاقوت انار: اضافه تشبیهی ( دانه‌های انار به کیسه ای پر از یاقوت تشبیه شده است.)

 پاک و بی عیب خدایی که به تقدیر عزیز   ماه و خورشیـــد مُسَخر کند و لیل و نهار

خداوند پاک و بی عیب با فرمان خود، تمام پدیده ها و موجودات را (ماه و خورشید و شب و روز را) مطیع خود کرده است.
لغت: تقدیر: سرنوشت، فرمان خدا / مسخّر: رام و مطیع
آرایه‌ها: لیل و نهار: تضاد / ماه و خورشید: مراعات نظیر / بیت، تلمیح به آیات قران دارد.

 تا قیامت سخن اَندر کرم و رحــــمت او   همه گویند و یکی گفـــته نــیاید ز هزار

اگر همه مردم تا روز قیامت دربارۀ بخشش و لطف خداوند سخن بگویند باز هم یکی از هزاران لطف و رحمت خداوند، گفته نمی شود.
نکته دستوری: تا» حرف اضافه است و قیامت، متمّم.

نعمتت بار خدایا، ز عدد بیـــــرون است   شکرِ اِنعام تو هـرگز نکند شـــکر گـــزار

پروردگارا نعمت های تو قابل شمارش نیست و هیچ انسان شکرگزاری نمی تواند، شکر نعمت های بی کران تو را به جای آورد.
لغت: اِنعام : بخشش، نعمت دادن / اَنعام : چهارپایان / بار : آفریننده، خالق، نیکوکار
آرایه‌ها: نعمت، شکر، انعام، و شکر گزار : مراعات نظیر / زعدد بیرون بودن : کنایه از بی شمار بودن
نکته دستوری: ت» در نعمتت : مضاف الیه / هرگز: قید نفی

سعدیا، راست روان گوی ســعادت بردند   راستی کن که به منـــزل نرسد، کج رفتار

ای سعدی! انسانهای درست کار، به سعادت و خوش بختی می رسند، بنابراین تو هم انسانی صادق و  راستگو باش، زیرا انسان های بدرفتار به هدف و مقصودش نمی رسد.
لغت: راست روان: انسان های درست کار / گوی: توپ کوچک / کج رفتار: انسان بدکار
آرایه‌ها: که و به: جناس / گوی سعادت: اضافه تشبیهی / گوی بردند: کنایه از دست یافتن و سبقت گرفتن
نکته دستوری: سعدی: مناد و ا» : ندا / راست روان : مرکّب (  ان» جمع در ساختمان اسم دخالتی ندارد.) / کج رفتار: مشتق. مرکّب و صفت جانشین اسم (انسان کج رفتار)

کلیات سعدی، بخش قصاید

خود ارزیابی (صفحهٔ 14 کتاب درسی)

 

۱- چند نمونه از جلوه‌های زیبایی آفرینش و نعمت‌های خدا را در درس، بیابید و بیان کنید.

عقل حیران شود از خوشـــۀ زریـن عِنَب   فهم، عـاجز شـــود از حقۀ یاقــــوت انار
که تواند که دهــد میــوۀ اَلوان از چوب؟   یا که داند که بر آرد گل صد برگ از خار؟
پاک و بی عیب خدایی که به تقدیر عزیز   ماه و خورشیـــد مُسَخر کند و لیل و نهار

۲- مفهوم آیه ۴۴ سوره اِسراء آسمان‌های هفتگانه و زمین و هر موجودی که در آنهاست، او را می‌س.» با کدام بیت درس، تناسب دارد؟
یعنی چیزی در جهان نیست، مگر آنکه خدا را تسبیح کند و به پاکی بستاید، لیکن شما تسبیح آن‌ها را نمی‌فهمید.

کوه و دریا و درخــتان، همه در تسبیح‌اند   نه همه مستمعی، فهم کند این اَســــــرار

۳- پیام بیت پایانی شعر را توضیح دهید. راست گویی و کردار راست باعث خوشبختی و آرامش انسان و دروغ گفتن باعث شکست و ناکامی می‌شود.

نکتۀ ادبی

پیش از این با تفاوت زبان» و ادبیات» آشنا شدیم و دانستیم که هرگاه بخواهیم منظور خود را زیباتر و دلنشین‌تر بیان کنیم، از ادبیات بهره می‌گیریم. به همین دلیل است که ادبیات را زبان هنری یا زبان برتر می‌نامند. شعر، جلوه‌ای از زبان ادبی است. در درسی که خواندیم، شاعر از برخی آرایه‌ها برای ایجاد زیبایی و جذّابیت در زبان هنری، استفاده کرده است. مانند:
تشبیه:

عقل حیران شود از خوشـــۀ زریـن عِنَب   فهم، عـاجز شـــود از حقۀ یاقــــوت انار

جان بخشی و مراعات نظیر:

کوه و دریا و درخــتان، همه در تسبیح‌اند   نه همه مستمعی، فهم کند این اَســــــرار

گفت‌و گو (صفحهٔ 14 کتاب درسی)

 

۱- درباره پیام این درس با هم گفت‌وگو کنید.
1- آفریده‌‌های خدا برای آگاه کردن دل انسان‌های صاحب دل هستند. 2- همۀ آفریده‌ها در حال تسبیح خداوند هستند. 3- مرغان سحر به انسان غافل می‌گویند که از خواب غفلت و بی‌خبری بیدار شود. 4- خداوند از هر عیب و نقصی دور است و.
۲- جلوه‌هایی از زیبایی منطقه و محلّ زندگی خود را ذکر کنید و درباره عبرت آموزی آنها بحث کنید.
محل زندگی من بسیار زیباست این منطقه‌ کوه‌های بلند با صخره‌های صاف و دره‌های عمیق و کوهپایه‌های نسبتاً هموار دارد. دره‌‌ها پر از آب و کوهپایه‌ها پوشیده از درخت‌های میوه هستند. در کوه‌ها علف و گل‌های رنگارنگ می‌روید و چشمه‌های جوشان با آب‌های زلال جاری می‌شود. زیبایی آفرینش که انسان را محو تماشا می‌کند و انسان را به خالق هستی رهنمون می‌سازد.

واژه شناسی

گاهی تغییر در یک واج (صدا)، موجب تغییر معنای یک واژه می‌شود. به عنوان نمونه، واژهٔ اِنعام» به معنی بخشش و واژهٔ اَنعام» به معنی چارپایان است.

نوشتن (صفحهٔ 15 کتاب درسی)

 

1- مترادف واژه‌های زیر را از متن درس بیابید و بنویسید.
شگفت = عجب
آگاهی = تنبیه
ستایش خداوند = تسبیح
شنونده = مستمع
نادانی = جهالت
انگور = عنب
رام = مسخر
روز = نهار
مقصد = منزل
خوشبختی = سعادت
2- در بیت‌های زیر از کدام عناصر زیبایی سخن، استفاده شده است؟

خبرت هست که مرغان سحر می‌گویند:   آخر ای خفته، سر از خواب جهالت بردار؟
تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش؟   حیف باشد که تو در خوابی و نرگس، بیدار

بیت اول: تشخیص (جان بخشی به اشیا): حرف زدن مرغ سحر
بیت دوم: تشبیه: انسان، مخاطب: (در این مصراع غایب است) مشبه، چو: ادات تشبیه، بنفشه: مشبه به، سر غفلت در پیش داشتن: وجه شبه آرایه تضاد هم در خواب و بیدار
3- بیت دوم درس را در یک بند، توضیح دهید. آفریده‌های خدا بسیار متنوع و گوناگون هستند. این آفریده‌ها با نظم و فلسفه خاصی آفریده شده‌اند. انسان‌های عاقل با دیدن زیبایی‌های طبیعت و آفریده‌های خدا، به وجود خالق بی‌همتا پی می‌برند. یعنی آفریده‌های خدا باعث آگاه شدن انسان عاقل می‌شوند. کسی که به وجود خداوند اعتراف نمی‌کند اصلاً دل ندارد.

حکایت

سفر

روزی پیر (مُرشد، راهنما) ما، با جمعی از همراهان به درِ آسیابی رسید. افسارِ اسب کشید و ساعتی درنگ کرد (اسب را نگه داشت و مدتی در آن مکان توقف کرد.)؛ پس به همراهان گفت: می‌دانید که این آسیاب چه می‌گوید؟، می‌گوید: معرفت این است که من در آنم (می‌گوید: شناخت آن چیزی است که من انجام می‌دهم.). گِردِ خویش می‌گردم و پیوسته در خود سفر می‌کنم، تا هر چه نباید، از خود دور گردانم! ( دور خودم می‌گردم و مدام در درون خودم سفر می‌کنم تا چیزهایی را که نباید در من باشد (مسائل منفی)، از خود دور کنم.)»


ستایش

به‌نام خ‍داوند جـــان و خـــرد   کــــــزین برتر اندیشه بر نگذرد

با نام خدایی آغاز می‌کنیم که آفریننده روح و عقل و آدمی است‏؛ هیچ فکری نمی‌تواند از این اندیشه بالاتر و برتر برود.

خداونـــــدِ نـــام و خــداوندِ جای   خــــــــداوندِ روزی دهِ رهنمای

او خدایی است که آفرینندۀ همه چیز است؛ جهان مادری و جهان آخرت، خدایی که روزی می‌رساند و راه را به ما نشان می‌دهد.

خداونـــدِ کیوان و گردان سپهــــر   فــــــروزندۀ مـاه و ناهید و مهر

خداوند همه چیز را آفریده است؛ کیوان بالاترین سیاره آسمان، آسمان گردنده، ماه پر نور و سیارۀ ناهید و خورشید

به بیننـــدگان، آفـــرینـــنـده را   نبــــینی، مَـرَنجان دو بیننده را

تلاش برای دیدن خداوند کار بیهوده‌ای است و این کار به جز آزردن و رنجاندن چشم‌ها، فرجامی ندارد.

نیــــابـد بدو نیـــز، اندیـــشه راه   کـــــه او بـرتر از نام و از جایگاه

مسائلی است که با چشم دیده می‌شود. از این روی، آنچه که فراتر از دیدن و احساس انسان باشد، غیر قابل درک و فهم است.

سـتودن نـداند کس او را چو هست   مـــــیان بندگی را ببایدت بست

چون خداوند را آنچنان که شایسته اوست، نمی‌توانیم بشناسیم، پس آن چنان که شایستۀ اوست، وی را نمی‌توانیم ستایش کنیم. بنابراین، باید چون و چرا درباره خداوند را کنار بگذاریم و کمر بندگی برای اطاعت خداوند ببندیم.

تــــوانا بـــوَد هر کــــه دانـا بَود   ز دانــــش، دل پــــیر، برنا بود

انسان دانا و آگاه در انجام کارها موفق و پیروز است. آگاهی و دانش سبب شادابی و نشاط دل انسان می‌شود.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها